هیچ یک، شايد براي شما نيز اتفاق افتاده باشدکه صبح زود از خواب بيدار شويد و احساس کنيد ايده جديدي براي تجارت در سر داريد. سري به گوگل ميزنيد و ميفهميد که ده نفر در حال حاضر در حال عملي کردن همان ايده شما هستند؛ ايدهاي که فکر ميکرديد فقط به ذهن خودتان رسيده است.
در اين موقعيت چه کار بايد انجام داد؟
فرض ميکنيم که در اين موقعيت پنجره جستوجوگر خود را با حالتي از خشم و انزجار نميبنديد؛ در اين صورت حرکت بعدي شما، ميتواند حرکتی عقلاني باشد. حرکتي که در نهايت ميتواند باعث شود که دست از ايدهتان بکشيد. تلاش ميکنيد تا خود را متقاعد کنيد که ايده شما با ايده ديگران فرق دارد. با خود فکر ميکنيد که ممکن ايده بهتري داشته باشيد؛ آن هم به خاطر چند ويژگي اضافهشده که فقط به ذهن شما رسيده است. البته هرچقدر بيشتر جستوجو ميکنيد، بيشتر متوجه ميشويد که چقدر ايدهتان شبيه ايدهاي است که قبلا شخص ديگري آن را عملي کرده است. بالاخره کامپيوترتان را با خشم خاموش ميكنيد و فکر ميکنيد چه وضعيت نااميدکنندهاي! همه ايدههاي خوب را ديگران قبلا مطرح کردهاند. حقيقت اين است که اهميتي ندارد چه ايدهاي در سر داريد؛ تقريبا هميشه ايده شما به ذهن شخص ديگري رسيده است. اما بسياري از اوقات اين اتفاق امري خوشايند است. يکي از کوچکترين عبارتهاي مورد علاقه من اين است که «قبلا اين کار انجام شده است». البته که اين کار قبلا انجام شده است. عملا همه چيز پيش از آنکه دست به انجام آن بزنيد قبلا امتحان شده است مگر اينکه در صنعتي مشغول به کار باشيد که کاملا بکر و دستنخورده باشد. اما به ندرت اين اتفاق ميافتد. از سوي ديگر يکي از سخنان مورد علاقهام، این است: «هيچ اتفاق تازهاي در اين دنيا رخ نميدهد.» ابتدا سخت است که چنين حقيقتي را بشنويم اما بايد بدانيم که اين موضوع حقيقت دارد. تنها درصورتي ميتوانيد ذهنتان را به روي اتفاقاتِ امکانپذير و محتمل، باز بگذاريد که اين حقيقت را به خوبي درک کنيد که ايده جديدتان در کسبوکار متفاوت با ايده ديگران نيست. اگر به اين درک برسيد متوجه ميشويد که چه کاري را به خوبي ميتوانيد انجام دهيد. همچنين اين امر ميتواند به شما كمك کند تا هدفتان را به دقت مشخص کنيد. البته ميتوانيد هيچ کدام از اين کارها را انجام ندهيد و به جاي آن منتظر ايده بينظيرِ بعدي بمانيد که ممکن است روزي فقط به ذهن شما برسد! بعد از همه نکتههايي که بيان شد، بايد اين را نيز گفت که بسياري از افرادي که در حوزه تجارت به عنوان نوآور معرفي کردهايم، به شكلي از ايدههاي موجود استفاده کردهاند. به عنوان مثال استيو جابز، کامپيوتر يا موبايل را اختراع نکرد. اما آنها را توسعه داد و به خاطر همين کار، به عنوان يک نوآور شناخته شد.
پرسشي که به وجود ميآيد اين است که چگونه بايد از رقابتها و ايدههاي مطرحشده به سود خود استفاده کنيم تا بتوانيم به عنوان يک کارآفرين و مبدع به ديگران معرفي شويم؟
راه حل پيشنهادي اين است که نگاه جديدي به پديده رقابت داشته باشيم. ما معمولا تمايل داريم رقابت را به عنوان امري ناخوشايند ببينيم. اما درحقيقت رقابت ميتواند پديدهاي شگفتانگيز باشد. وقتي تصميم ميگيريد به کاري بپردازيد که قبلا ديگران انجام دادهاند، ميتوانيد مطمئن باشيد که ايده شما قبلا تاييد شده است. در واقع شما معيار و نقطه شروعي براي کارتان داريد. همچنين رقابت به شما کمک ميکند تا گروهي از افراد را در کنار خود داشته باشيد و از گفتههاي آنها استفاده کنيد تا بتوانيد منظور حقيقيشان را درک کنيد. در نتيجه ميتوانيد محصولي را به وجود بياوريد که به طور حتم به فروش برسد نه محصولي که اميدوار باشيد به فروش برسد.
فرض ميکنيم شما ميخواهيد لباس کودک بفروشيد اما نه هر نوع لباس کودکي. لباس خاص و جديدي مد نظر داريد؛ لباسي به شيوه لباس کودکانِ یک منطقه خاص. شروع به تحقيق ميکنيد و متوجه ميشويد که ايدهتان اصلا جديد نيست. چه کاري ميتوانيد انجام دهيد؟
اين بار به جاي آنکه افسرده شويد، کامپيوترتان را ميبنديد و فهرستي از همه وبسايتها، صفحههاي فيسبوک و انجمنهاي آنلاينِ مدلهاي آن منطقه در لباسِ کودک درست ميکنيد. سپس از آنها سوال ميکنيد در اين کار به دنبال چه چيزي هستند و اگر ميتوانستند تغييري ايجاد کنند آن تغيير چه خواهد بود و از ميان محصولاتي که تاکنون خريداري کردهاند، کدام يک را نميپسندند. به اين شکل شما ميتوانيد از رقابت و ايدههاي ديگران براي بهبود کار خود استفاده کنيد. يک حقيقت جالب درباره آدمها اين است که آنها مشتاق هستند تا درباره آنچه که ميخواهند با شما صحبت کنند. هنگامي که کارآفريني را پيدا کرديد که همان کاري را انجام ميدهد که شما قصد انجامش را داريد، مستقيما به سراغ مشتريهاي او برويد و از آنها بخواهيد که بگويند چطور ميتوان خدمات بهتري برايشان ايجاد کرد. در اين صورت نه تنها برگ برنده در دستان شماست بلکه از همان روز اول براي محصول خود مشتري خواهيد داشت. به اين نوع از معامله، معامله برد-برد گفته ميشود. هم فروشنده برد ميکند و هم مشتري.
بنابراين اگر به دنبال اين هستيد که محصولي خاص و منحصر به فرد داشته باشيد که مشتريهايتان واقعا به آن نياز داشته باشند، بهتر است مراحل ناديده گرفتهشده در فرآيند توليد آن محصول در بازار را پيدا کنيد؛ به جاي آن که به کلي بخواهيد بازار جديدي را براي محصولتان ايجاد کنيد. به خودتان لطف کنيد و ديگر نترسيد از اينکه ايده شما را قبلا شخص ديگري برداشته است. در عوض قدر اين فرصت را بدانيد و از آن براي کسب سرمايه بيشتر استفاده کنيد.