هیچ یک، از اینکه مرا فروشنده صدا بزنند، متنفر بودم.مرا مالک کسبوکار خطاب کنید؛ کارآفرین، مهندس، مشاور یا هر چیز دیگری. هرچیزی به جز فروشنده!اینکه بخواهی سر یک جلسه حاضر شوی و دیگران به تو برچسب «گیر سهپیچ»، «سریش» یا «مهاجم» بزنند، خیلی ناامیدکننده است. مخصوصا وقتی که هیچ کدام از این صفات به شخصیت شما ارتباطی نداشته باشند.اما این اتفاق میافتد. هر سمتی در زمینه فروش داشته باشید، احتمالا با چنین مشکلی برخورد کردهاید.زمانی که بیشتر مردم میخواهند یک «فروشنده» در ذهنشان تجسم کنند، فردی را توصیف میکنند که گیر میدهد، بیش از حد اعتماد به نفس دارد و خیلی صحبت میکند! کسی که مستقیم به سراغشان میرود، با جدیت با آنها دست میدهد و شروع به شکستن حد و مرزهایتان میکند.در نهایت آنقدر در این مبارزه خستهشان میکند که مجبور میشوند برای خلاصی از او چیزی بخرند!من چنین فروشندهای نیستم. شرط میبندم شما هم اینطور نیستید.مالکان کسبوکار، مشاوران یا مهندسانی که سمت فروشندگی را بر عهده گرفتهاند، تا جایی که من میدانم، افراد خاکی و فروتنی هستند. آنها از اینکه مردم را مجبور به خرید محصولات یا استفاده از خدماتشان کنند، خوششان نمیآید. رفتار تهاجمی در ذات آنها وجود ندارد.اما آنها هم بالاخره مجبورند فروش داشته باشند. کسبوکار و امرار معاش روزمرهشان به فروش آنها بستگی دارد.پس افرادی که شبیه ما هستند (آرام، فروتن و کمی درونگرا) باید چه کار کنند؟ چطور باید به آن میزان فروش افسانهای، که در فیلمهایی مثل «گرگ والاستریت» در مورد آن حرف میزنند، دست پیدا کنیم؟ در این مقاله چهار پیشنهاد برایتان داریم.
1-انجامدادن کارهایی را که از آنها میهراسید به تعویق نیندازید.
اگر حواس خود را جمع نکنید، ممکن است به سادگی درگیر کارهای اداری شده و از تماسگرفتن یا ملاقاتکردن با مشتری دوری کنید.شاید مجابکردن خودتان به تماسگرفتن با مشتری، پاسخدادن به ایمیلها و پیامهای لینکدین کار سختی باشد، اما ضروری است.به خودتان قول بدهید که هر روز مدت زمان معینی را به این کارها اختصاص میدهید، و این کار را واقعا انجام دهید.پیشنهاد میکنم این کارها را در ساعات ابتدایی روز انجام دهید که هنوز انگیزه و اراده زیادی دارید.تا زمانی که به هدفتان نرسیدهاید، دست از تلاش برندارید. اگر واقعا احساس نیاز میکنید، با کسی که برونگراتر از شماست، تمرین کنید.
2-احساسات مشتریان خود را فراموش نکنید.
آیا برای متقاعدکردن مشتریان سعی میکنید با منطق پیش بروید؟به یاد داشته باشید که مشتریان خریدهایشان را با منطق توجیه میکنند… اما بر اساس احساساتشان خرید میکنند. این موضوع را در ذهن داشته باشید و سعی کنید طوری بازاریابی کنید که خواستهها و ترسهایشان برطرف شود. به این فکر کنید که مشتریتان در هنگام مواجهه با مشکلات روزمرهاش چه احساسی خواهد داشت. سپس در هنگام فروش روی آن احساسات دست بگذارید.
3-دسترسیتان به مشتریان را افزایش دهید.
افزایش ارتباطات کلید پیشرفت شغل یا کسبوکار شماست. اما این کار برای افراد درونگرا به این سادگیها هم نیست. اگر احساس کردید که از تعاملات رودررو خسته شدهاید، بهتر است کمی به خودتان استراحت دهید تا دوباره شارژ شوید.
اگر میدانید که قرار است در جلسه یا کنفرانسی حاضر شوید، کمی زمان به استراحت ذهنی خود اختصاص دهید. حتی اگر مشغول به کار هم هستید، سعی کنید در محل ساکت و راحتی کار کنید.ضمنا قرار نیست ارتباط شما با مشتری صرفا به شکل حضوری و رودررو باشد. چطور میتوانید از دیگر مهارتهای ارتباطی، مثل نوشتن یا استفاده از شبکههای اجتماعی بهره بگیرید و با دیگران ارتباط برقرار کنید؟ این روشها را یاد بگیرید تا بتوانید در زمان و ضرباهنگ مناسب خودتان با دیگران تعامل داشته باشید.
4-خود را وادار به حضور در جمع و مکانهای عمومی کنید.
از خانه و محل کارتان بیرون بروید تا بتوانید با مردم روابط اجتماعی داشته باشید. نکته کلیدی فروش این است که بتوانید بین خود و مشتری اعتماد ایجاد کنید. قطعا افراد درونگرا به زمان بیشتری برای برقراری ارتباط و ایجاد اعتماد بین خود و مشتری نیازمندند، اما این را نیز بدانید که معمولا مردم به فروشندگان آرام و با طمانینه بیشتر اعتماد میکنند تا همتایان پرحرفشان! وقتی که توجه به علایق و سلیقه طرف را اولویت خود قرار میدهید، او نیز متوجه میشود که میتواند به شما اعتماد کند.
سیستمی ایجاد کنید تا با مردم در ارتباط باشید. با خانواده و دوستانتان شروع کنید. پیگیرشان باشید. اگر مدتی سراغی از کسی نگیرید و با او ارتباط نداشته باشید، ارتباطتان قطع خواهد شد. عادت کنید با هرکسی که نام و شماره تلفنش در دفتر تلفنتان هست، حداقل ماهی یک بار صحبت کنيد یا پیامی برایش بفرستید.