هیچ یک،در یک روز برفی مدیر یک مدرسه تمام دانشآموزان را صدا میکند و به همه میگوید: «چه کسی میتواند از این سمت حیاط تا آن سمت روی یک خط راست حرکت کند؟»در ظاهر کار آسانی مینمود و همه قادر به انجام این کار بودند اما در پایان کار تنها یک نفر بود که روی یک خط راست حرکت کرده بود، بقیه دانشآموزان مسیرهای پیچدرپیچ را طی کرده بودند. دلیل موفقیت این دانشآموز این بود که درختی را آنسوی حیاط نشانه کرده بود و فقط به آن نگاه میکرد و به این ترتیب توانسته بود از روی تمام موانع گذر کند اما بقیه دانشآموزان فقط به جلوی پای خود چشم دوخته بودند و زمانی که به مانعی برخورد میکردند، مسیرشان را کج میکردند.حکایت ساده بالا میتواند برای مدیران، سازمانهای بزرگ و کوچک و نیز برای پدران و مادران و برای هر فردی از جمله من و شما، درسهای زیادی داشته باشد؛ منوط بر آنکه با دقت و ریزبینی آن را تحلیل و بررسی کنیم.بیایید با هم از دل این حکایت، پیامها را بیرون بکشیم و مورد بررسی قرار دهیم و در دستیابی به اهداف خود به کار ببندیم.
1- شرایط همیشه بر وفق مراد نیست!
مدیر در یک روز برفی این طرح را اجرا کرد یعنی اینکه ما برای رسیدن به اهداف خودمان باید ضمن انتظار برای بهترینها، آمادگی مقابله با بدترین شرایط را داشته باشیم. بیدی نباشیم که با وزش هر بادی بلرزیم. اتفاقا در شرایط سخت راحتتر میتوانیم به اهداف خود دست یابیم چرا که بسیاری از رقبا در شرایط سخت کم میآورند، کوتاه میآیند، تسلیم میشوند و حتی وارد میدان رقابت نمیشوند.
2- بهرهگیری از مربی و مشاور
در حکایت ما نقش اصلی را مدیر دارد؛ یعنی کسی که در رأس سازمان قرار دارد. کسی که تجربه دارد و دانشآموزان تحت فرماندهی یک مربی و یک مشاور باتجربه رقابت خود را آغاز کردند؛ هر یک از ما نیز بايد برای رسیدن به اهداف، زیر نظر یک مربی و مشاور حرکت و اقدام کنيم و پیش برویم، فرهنگی که در جوامع توسعهیافته موجب جلوگیری از اتلاف سرمایه، وقت و انرژی شده است. وقتی ما از یک مشاور و یا یک مربی بهره میگیریم، مجبور نیستیم عمرمان را صرف سعی و خطا بکنیم و بعد ادعا کنیم که خودم همه مسیر را تجربه کردهام. انسانهای تیزهوش کسانی هستند که به جای تجربهکردن در میدان عمل، با خواندن کتابها و مقالات تجربیات دیگران را میآموزند و بعد ادامه راه را در میدان عمل طی میکنند. امروزه به وضوح میبینیم بیش از هفتاد درصد صد فرد ثروتمند و موفق دنیا سنشان کمتر از سی سال
3- دنیا پر از رقیب است!
مدیر تمام دانشآموزان را در این رقابت شرکت داد. کسانی که فکر میکنند برای رسیدن به اهدافشان باید رقیب نباشد یا کسانی که میگویند دست زیاد است و میگویند همه در این عرصه کار میکنند و از وجود رقبا میترسند، طبیعی است که نمیتوانند به اهداف خود دست یابند. حکایت ما بسیار ظریف و آموزنده است، آیا همه کسانی که در میدان رقابت با من و شما هستند توانایی ما را دارند یا بیش از هشتاد درصد از آنها فقط حضور دارند و صرفا سیاهی لشگر هستند؟! پس برای رسیدن به اهدافمان نباید از تعداد حاضران در صحنه بترسیم چون همه آنها رقیب ما نیستند.
4- هدف باید واضح و دقیق باشد.
مدیر هوشمند خط راستی را مشخص کرد، خط راست من و شما کجاست؟ چیست؟ در چه مسیری حرکت میکنیم؟ هر روز که از خواب برمیخیزیم برای چه برمیخیزیم؟ میخواهیم چه کنیم؟ از کدام مسیر میخواهیم برویم؟ برای رسیدن به هدفمان آیا در مسیر مشخص و ازپیش تعیینشده حرکت میکنیم یا گاهی اوقات حواسمان به حاشیهها میرود و از مسیر اصلی منحرف میشویم؟ همین امروز تصمیم بگیریم خطی به سوی هدفمان ترسیم کنیم و خودمان را متعهد به حرکت بر روی همان خط کنیم.
5- هدف باید دستیافتنی ((attainable باشد.
همه دانشآموزان تصور میکردند قادر هستند آن کار به ظاهر آسان را انجام بدهند. من و شما هم باید برنامهریزی کنیم و ببینیم مبادا طرز تفکرمان همانند همه دانشآموزان آن مدرسه باشد. هوشیار باشیم و هدفی را انتخاب کنیم که بتوانیم به آن دست یابیم، چون اگر نتوانیم دچار سرخوردگی، ناامیدی و گوشهگیری میشویم و همواره خود را سرکوب خواهیم کرد. پس اندازه هدف را کوچکتر کنیم و هدف را به ابعاد کوچکتر تقسیم کرده تا بعد از دستیابی به هر قسمت تشویق شویم و به مرحله دیگر حرکت کنیم. برای خوردن یک فیل ابتدا باید آن را قطعهقطعه کرد.
6- فقط یک سکوی قهرمانی وجود دارد!
در حکایت ما هم در پایان فقط یک نفر به خط پایان رسید یعنی در هر رقابتی فقط یک نفر طلا میگیرد و بقیه که از سراسر جهان فرآیند رسیدن به این مرحله را طی کردهاند در انتها فقط تماشاچی خواهند بود.طوری برنامهریزی کنیم که برای دستيابی به اهدافمان، همان یک نفری باشیم که روی سکوی قهرمانی قرار میگیریم و خود را به انجام مرحله به مرحله دستبابی به اهداف متعهد کنیم.
7- درخت نشانه شما چیست؟
باهوشترین دانشآموز مدرسه کسی بود که فقط جلوی پای خودش را نمیدید بلکه درختی را نشانه گرفته بود و فقط به آن درخت نگاه و فکر میکرد.آیا شما شبها خواب دستیافتن به اهداف خود را میبینید؟ آیا شما خود را در موقعیتی حس میکنید که به هدف خود رسیدهاید؟ آیا میتوانید لذت شیرین قرارداشتن در آن موقعیت را حس کنید؟اگر اینگونه است یعنی شما توانستهاید تاکنون در مسیر هدف حرکت کنید و درخت نشانه را خوب نشانه گرفتهاید.کسانی که در مسیر دستيابی به هدف مدام دچار دودلی، لغزش، شک و پشیمانی میشوند کسانی هستند که درخت مشخصی را نشانه نگرفتهاند و به همین دلیل خود را متعهد به حرکت در جهت رسیدن به هدف نمیدانند.