
چگونه بهترین سوال را بسازید
هیچ یک،در قسمت قبل گفتم که فرمول نوشتار هیپنوتیزمی شامل پنج مرحله است:
1- قصد: هدایت ذهن
2- تحقیق: تغذیه ذهن
3- خلق: رهاکردن ذهن
4- بازنویسی: تیزکردن ذهن
5- تست: تربیت ذهن
در این قسمت این مراحل را یکییکی توضیح میدهم.
1- قصد، یعنی مشخصکردن هدف یا نتیجه مطلوب و موردانتظار خود.
میخواهید به چه چیزی برسید؟ دقیقا آن را مشخص کنید. قصدتان نوشتن متن تبلیغاتی نیست، هر کسی میتواند این کار را انجام دهد، بلکه میخواهید متنی بنویسید که تعداد مشخصی فروش برای شما ایجاد کند. هدفتان هر چه هست، آن را دقیق بنویسید. این کار ذهنتان را برای رسیدن به آن هدف برنامهریزی میکند. مثلا میتوانید بنویسید که میخواهید صد درصد افراد، به نامه تبلیغاتی شما پاسخ مثبت بدهند.
همینجا بنویسید که هدفتان از نوشتن متن تبلیغاتی دقیقا چیست.
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
همینطور که دارید به هدفتان فکر میکنید، میخواهم راز جدیدی را برایتان فاش کنم که با آن میتوانید ذهنتان را هدایت کنید. این راز را قبلا هیچجا توضیح ندادهام، هیچجا. شما دارید یک خبر کاملا انحصاری را دریافت میکنید.این روش را نوح سنتجان، دوست خوبم و نویسنده کتاب مجوز موفقیت، «دلایل تاکیدی» مینامد. حتما با اصطلاح «عبارات تاکیدی» آشنایی دارید. مثلا به خودتان میگویید «من ثروتمند هستم». نوح معتقد است که این جملهها بسیار محدودکننده هستند، چون ذهن را درگیر نمیکنند. به جای عبارتهاي تاکیدی باید از خودمان دلایل آنها را بپرسیم. مثلا بپرسیم «چرا من ثروتمند هستم؟» یا «چرا من این متن تبلیغاتی را مینویسم؟» او به این سوالات دلایل تاکیدی میگوید. نوحا میگوید سوالات «چرا»، ذهن را بیدار کند و باعث میشود که جمله پنهان درون آن به حقیقت بپیوندد. به این ترتیب وقتی که میپرسید «چرا الان من وزن ایدهآلم را دارم؟»، ذهن به سمت پیداکردن دلیل و روش رسیدن به وزن ایدهآل هدایت میشود.به این ترتیب، سعی کنید سوالی بسازید تا در نوشتن متن تبلیغاتی نوشتاری کمکتان کند؛ مثلا «چرا متن نامه تبلیغاتی من صد پاسخ مثبت دریافت کرد؟» یا شاید «چرا من یک تبلیغنویس هیپنوتیزمی ثروتمند هستم؟»
حالا برای خودتان هدفی تعیین کنید که بهترین احساس را برایتان ایجاد کند. هدف این است که ذهنتان را به سمتی هدایت کنید که نتایج مطلوب شما را به دست آورد.
چطور است همین حالا هدف موردانتظارتان را برای متن تبلیغاتی بعدی خودتان بنویسید؟ از سبک «سوالات تاکیدی» استفاده کنید. سوالتان را اینجا بنویسید.
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
2- تحقیق، به این معناست که باید تکلیفتان را انجام دهید.
من هرگز برای محصول یا خدماتی، متن تبلیغاتی نمینویسم، مگر اینکه درباره آن کاملا تحقیق کرده باشم. شما باید تمام اطلاعات مربوط به آن را مطالعه کرده باشید، تبلیغات قبلی آن را دیده باشید، با مشتریان صحبت کرده باشید و … .
وقتی تونی رابینز از من خواست برای برنامه صوتی جدیدش تبلیغ کنم، من اول درخواست کردم که آن برنامه را ببینم. با وجود اینکه رابینز شهرت جهانی دارد، لازم بود که من با مطلب کاملا آشنا باشم تا اطلاعات جامعی را از آن داشته باشم.
هرگز مشخص نیست کجا به یک ایده میرسید. دیوید اگیلوی یکی از عناوین تبلیغاتی را که برای یک خودرو نوشت، هنگام خواندن دفترچه راهنمای آن پیدا کرد. این عنوان در تاریخ ماندگار شد: «در سرعت 60 مایل، بلندترین صدایی که در این رولز رویس جدید میشنوید، تیکتاک ساعتتان خواهد بود.»دن کندی یک بار گفت کار تبلیغنویس این است که آن جملهای را که صاحب کسبوکار نمیتواند یا نمیخواهد بگوید، از او بیرون بکشد. با کسانی که آن محصول را میفروشند، صحبت کنیم. با صاحب کسبوکار صحبت کنید. ممکن است در صحبتهایشان چیزی بگویند که بتوانید برای متن تبلیغاتتان از آن استفاده کنید.این قسمت، «تغذیه مغزتان» برای تبلیغنویسی است. باید قبل از نوشتن یک متن خوب، تمام اطلاعات و واقعیتها را جذب و دریافت کنید. در غیر این صورت دارید داستان تخیلی مینویسید.راز کوچک من این است که به آن محصول نگاه میکنم و به دنبال یک ویژگی هیجانانگیز در آن میگردم. از آنجا که هیجان مسری است و همیشه مشتری دارد، فکر میکنم وقتی که ویژگی هیجانانگیز یک محصول را پیدا میکنم، میتوانم حس هیجان خودم را از طریق کلمات به خواننده منتقل کنم. سپس این خوانندهها به خریدار تبدیل میشوند. راز دیگر من این است که سعی میکنم بر اساس تحقیقاتم به یک عنوان برسم. این عنوان به فکرکردنم کمک میکند. در واقع مثل یک قلاب به پیام اصلی متن من متصل میشود. ممکن است بعدا عنوان را عوض کنم، اما فعلا در ذهنم به عنوان نقطه تمرکز عمل میکند.رابرات کولیر میگوید مردم به دنبال خبر هستند. کار من این است که مثل یک گزارشگر فکر کنم. تمام موضوعات و نوشتهها را درباره چیزی که میخواهم بفروشم، بررسی میکنم و به دنبال اتفاق یا موضوع جدیدی در آن هستم. آیا این محصول جدید است؟ آیا کاربرد جدیدی دارد؟ چطور این محصول میتواند برای خوانندههای من جدید باشد؟ اخبار توجه افراد را به خود جلب میکنند، به همین دلیل مشتاقانه در تحقیقاتم به دنبال خبر هستم.
3- خلق، یعنی تولید
نسخههای اولیه را به سرعت نور مینویسم. این مرحله نوشتن نسخه نهایی نیست، بلکه نسخه اولیه است. راز من این است که در این مرحله، بخش ویراستار ذهنم را خاموش میکنم تا بخش خلاق فعال شده و مجوز فعالیت پیدا کند. در نرمافزار نوشتار هیپنوتیزمی کارکردی را با عنوان «نوشتن هدایتشده ناخودآگاه» قرار دادهام. این کار روشی برای خاموشکردن ویراستار درونی خودتان است.وقتی که این عملکرد برنامه را انتخاب میکنید، صفحه کاملا سفید و خالی میشود. سپس شروع میکنید به نوشتن، بدون توقف، مدت زمان این کار را خودتان تنظیم و انتخاب میکنید. وقتی که کارتان تمام شد، کلیک میکنید و صفحه برمیگردد و نوشتهتان ذخیره شده است.
هدف این است که نویسنده را از ویراستار جدا کنیم. شما به هر دو این کارکردها نیاز دارید، اما نه همزمان؛ این راز اصلی نوشتن هیپنوتیزمی است. هر چه بیشتر بتوانید آن صدایی را که در ذهنتان سعی میکند کلمات را تصحیح و بازنویسی کند، خاموش نگه دارید، احتمال نوشتن یک متن باکیفیت در نسخه اول بیشتر است.راز این مرحله، نوشتن بداهه و خودجوش است. قانون اساسی این است: نوشتن را متوقف نکنید! در مرحله بعد، میتوانید تمام ویرایشهایی را که میخواهید، انجام دهید؛ فعلا فقط بنویسید.
همینجا و همین الان اولین نسخه متن تبلیغاتی موردنظرتان را بنویسید.
………………………………………………………………………………………………………
………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………