
آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟
هیچ یک، در ابتدا بیایید اقتصاد گیگ را به درستی تعریف کنیم. اقتصاد گیگ (Gig Economy) در واقع محیطی است که موقعیت و جایگاه افراد در آن به طور معمول موقتی است و شرکتها و سازمانها اغلب قراردادهای کوتاهمدت با فریلنسرها یا همان آزادکاران منعقد میکنند. به عبارت دیگر، افراد بهجای اینکه دنبال شغلهای تماموقت و بلندمدت باشند، بهدنبال شغلهای کوتاهمدت میگردند و با تمامشدن یکی بهسراغ بعدی میروند.
داشتن یک شغل و مالکیت یک کسبوکار چه فرقی با هم دارند؟
من اغلب حرف مردم را میشنوم که میگویند: «میخواهم کسبوکار خودم را راهاندازی کنم.» این روزها و با گسترش اقتصاد گیگ این حرف رواج بیشتری میان مردم پیدا کرده است. اگر این جمله را به تازگی میشنوید، باید بدانید که این اقتصاد گیگ با رشد موقعیتهای شغلی جانبی گسترش مییابد؛ شغلهایی مانند کارکردن در شرکت اوبر، نویسندگی و طراحی برای شرکتهای مختلف به صورت آزادکار یا تحویل غذا برای رستورانهای مختلف. به طور کلی نکته کلیدی اقتصاد گیگ این است که کارگرانش تحت عنوان «کسانی که برای خود کار میکنند و خدماتی را در قالب کار آزاد، قرارداد مستقل و/یا موقت ارائه میکنند» مشغول به کار هستند.
آیا دوست دارید وارد اقتصاد گیگ شوید؟خیلی از مردم از من میپرسند که آیا اقتصاد گیگ مناسب آنها هست یا خیر. من همیشه با جمله «بستگی دارد» پاسخ میدهم.این موضوع به این بستگی دارد که میخواهید به چه چیزی برسید. اگر میخواهید شغل همیشگیتان را داشته باشید و در کنارش درآمد بیشتری به دست آورید، بله این کار مناسب شماست. اما اگر میخواهید مالک کسبوکار خود باشید، این گزینه را به شما پیشنهاد نمیکنم.
واقعیت این است که افراد شاغل در اقتصاد گیگ مالک هیچ کسبوکاری نیستند. بلکه فقط شاغلاند. و در بسیاری از شرایط مزایای کمتری نسبت به افرادی دارند که به کار تمام وقت مشغولاند.بر اساس گزارش اخیر شرکت خدمات مالی امریکایی «پرودنشال فایننشال»:
تنها 7 درصد از افرادی که فقط و فقط در اقتصاد گیگ مشغول به فعالیتاند، بیمه از کارافتادگی دارند. این رقم برای افرادی که در کنار شغل اصلیشان به فعالیت در اقتصاد گیگ مشغولاند، بیشتر و در حدود 21 درصد است.
فقط 20 درصد از افراد صرفا شاغل در اقتصاد گیگ و 37 درصد از افرادی که علاوه بر شغل اصلیشان، در اقتصاد گیگ هم فعالیت دارند، دارای بیمه عمر هستند.
علاوه بر این، درصد کسانی که دارای برنامه بازنشستگی هستند، به ترتیب 16 و 25 درصد است، در حالی که این رقم برای کارگران شاغل در شغلهای سنتی 52 درصد است.
این را نیز در نظر بگیرید افرادی که صرفا در اقتصاد گیگ فعالیت میکنند، سالانه 36500 دلار درآمد داشتهاند در حالی که کارگران شاغل در مشاغل تمام وقت 62700 دلار درآمد داشتهاند.
تنها مزیت اقتصاد گیگ این است که کنترل کاملی روی برنامه کاریتان دارید؛ اما از طرفی باید آنقدر کار کنید که فرصتی برای لذتبردن از برنامه انعطافپذیرتان نخواهید داشت.
تغییر از کارمندی به خوداشتغالی
بسیاری بر این باورند که راه رسیدن به امنیت مالی و زندگی شاد این است که برای خود کار کنند. من انگیزه آنها را برای پیوستن به اقتصاد گیگ تحسین میکنم. زیرا به نظر میرسد که اقتصاد گیگ فرصت خوداشتغالی را برای مردم فراهم کرده است.اما در بیشتر شرایط تغییر زندگی کارمندی به خوداشتغالی در اقتصاد گیگ چیزی به جز رفتن از ربع E به S نیست که هر دو در سمت چپ مربع جریان نقدی هستند.
سادهتر بگویم. در ربع S شما کاری را برای خودتان انجام نمیدهید. بلکه زمان و خدماتتان را صرف کمک به شخص دیگری میکنید و کسبوکار او را رونق میدهید. از این بدتر، بر اساس گزارش پرودنشال، ربع S شرایط بسیار ریسکی و خطرناکی برایتان ایجاد میکند. شما از مزایای سنتیای که به کارمندان اعطا میشده نیز محرومید و اگر قرار به تعدیل نیرو و هزینهها باشد، اولین کسانی که از مجموعه حذف میشوند، شما خواهید بود.
کسبوکارهای نوع S (خوداشتغالی) و نوع B (کسبوکارهای بزرگ)
کسبوکارهای نوع S و نوع B نقاط قوت، ضعف، مزایا و معایب خاص خود را دارند. خیلی از کسانی که میخواهند کسبوکار بزرگی برای خود راهاندازی کنند، به یک کسبوکار نوع S (خوداشتغالی) رضایت میدهند و از مسیر رسیدن به نیمه راست مربع نقدینگی جا میمانند. ربع B (کسبوکار بزرگ) و ربع I (سرمایهگذاری) در نیمهراست این مربع قرار دارند که از دسترس افرادی که به خوداشتغالی (کاذب) مشغولاند، دور میماند.
بسیاری از مردم میخواهند از ربع S به ربع B بروند، اما تعداد کمی از آنها موفق به این کار میشوند. چرا؟ زیرا مهارتهای فنی و شخصی لازم برای موفقیت در هر کدام از این ربعها متفاوت است. شما باید برای رسیدن به ربع موردنظرتان، مهارتها و ذهنیت لازم برای رسیدن به آن را نیز فرابگیرید.اگر کسبوکاری از نوع B (کسبوکار بزرگ) دارید، میتوانید یک سال به مسافرت بروید، و در هنگام بازگشت متوجه شوید که کسبو کارتان در این یک سال بازدهی و سوددهی بسیار خوبی داشته. اگر کسبوکاری از نوع S (خوداشتغالی) داشته باشید و بخواهید به مسافرتی یکساله بروید، دیگر کسبوکاری نخواهید داشت که بخواهید میزان سوددهیاش را بررسی کنید.
تفاوت در چیست؟
باز هم میگویم. کسبوکار نوع S (خوداشتغالی) کسبوکار نیست. در واقع داشتن یک شغل است. اما کسبوکار نوع B دارای سیستمی است که میتواند کارمندانی عالی استخدام کند تا به مدیریت سیستم بپردازد. به همین خاطر است که اگر مالک کسبوکار نوع B به مسافرت یکساله برود، باز هم درآمد خیلی زیادی نصیب او خواهد شد.مالک این نوع کسبوکار برای رسیدن به موفقیت باید:
مالکیت و کنترل این سیستم را به عهده بگیرد.
توانایی رهبری و مدیریت کارمندانش را داشته باشد.
افرادی که به خوداشتغالی مشغولاند، باید هویت و دانستههایشان را به یک سیستم تبدیل کنند تا بتوانند کسبوکاری بزرگ خلق کنند. بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که در اقتصاد گیگ مشغول به کارند، نمیتوانند این کار را بکنند. به عنوان مثال، به سختی میتوان از راننده اوبربودن به مالکیت کسبوکاری مشابه اوبر و مدیریت صدها یا هزاران راننده رسید. اوبر برای رسیدن به این سیستم و ساختار کاری میلیاردها دلار خرج کرده است.
آیا میتوانید همبرگری بهتر از مک دونالد درست کنید؟
زمانی که شخصی از من در مورد شروع کسبوکار سوال میکند، تکنیکی را به کار میبرم تا بدانم شخصیت او به خوداشتغالی متمایل است یا مالکیت کسبوکار.
معمولا این افراد به من میگویند که ایدهای عالی برای تولید یک محصول یا خدمات دارند. من گوش میدهم. حدود ده دقیقه به آنها فرصت میدهم تا کاملا حرفهایشان را بزنند. در این دقیقه معمولا چنین جملاتی میشنوم:
«این خیلی بهتر از محصولی است که فلان شرکت تولید میکند.»
«من همه جا را گشتهام و هیچ کس را ندیدهام که چنین ایدهای داشته باشد.» «من ایدهام را در اختیار شما میگذارم و در ازای آن فقط 25 درصد سود میخواهم.»
«من سالهاست دارم روی این ایده کار میکنم.»
در چنین شرایطی من یک سؤال میپرسم: «آیا به شخصه میتوانید همبرگر بهتری نسبت به همبرگری که مک دونالد میفروشد، درست کنید؟»
تا به حال همه پاسخ مثبت دادهاند. همه میتوانند همبرگر بهتری درست کنند.
سپس میپرسم: «آیا به شخصه میتوانید کسبوکار بهتری نسبت به مک دونالد خلق کنید؟»
همبرگر در تقابل با کسبوکار
برخی از مردم به سرعت متوجه تفاوت میان این دو میشوند. برخی هم منظورم را نمیگیرند. تفاوت این دو موضوع در این است که شخص در سمت راست مربع و در ربع E یا S جریان نقدینگی قرار دارد و روی ایده همبرگر بهتر متمرکز شده یا در سمت راست آن و در ربع B یا I و به فکر ساخت سیستم کسبوکار بهتر است.من سعیام را میکنم تا به آنها توضیح دهم که کارآفرینان زیادی وجود دارند که میتوانند محصولات یا خدمات بهتری ارائه کنند؛ درست همانطور که میلیونها نفر میتوانند همبرگرهای بهتری نسبت به مک دونالد درست کنند. اما فقط مک دونالد است که توانسته سیستمی برای خدمترسانی به میلیونها نفر خلق کند.
اگر مردم متوجه منظور من بشوند، به آنها پیشنهاد میکنم به مک دونالد بروند، همبرگری بخرند، بنشینند و به سیستمی نگاه کنند که همبرگر را به آنها تحویل میدهد. کامیونهای حمل گوشت را ببینند. فرآیند تولید همبرگر، مشتریان در حال خرید، تبلیغات تلویزیونی، آموزش کارمندان، تزئین و دکوراسیون رستوران، دفاتر منطقهای و سازمانی کلی به نام مک دونالد. اگر آنها بتوانند تصویری کلی از این کسبوکار به دست آورند، شانس این را خواهند داشت که خیلی زود کسبوکاری بزرگ خلق کنند.
شما چطور؟ میخواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟
واقعیت این است که ایدههای ناب و عالی بسیار زیادی وجود دارند. افراد زیادی هستند که میتوانند محصولات و خدمات خوبی ارائه کنند، اما تعداد کسانی که میتوانند سیستم کاری حرفهای بسازند، خیلی زیاد نیست. اگر هدف واقعی شما در زندگی این است که مالک کسبوکار خود باشید و به موفقیت برسید، به شما توصیه میکنم از اقتصاد گیگ فاصله بگیرید و روی ساخت کسبوکار خودتان سرمایهگذاری کنید؛ کسبوکاری که شاید دیگران در آن به فعالیت و کار مشغول شوند.
در پایان باز هم از شما میپرسم. میخواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟