
دانشجویان چگونه مهارت بیاموزند؟
هیچ یک،پرسشی که از من خواسته شده بر مبنای آن یادداشت بنویسم این است: همزمان با سال تحصیلی جدید، محصلان ما چه در مقطع آموزش عمومی، چه آموزش عالی، به چه صورت میتوانند مهارتهایشان را ارتقا دهند؟ چون مشکلی که در حال حاضر وجود دارد این است که این محصلان، تحصیل میکنند و علم به دست میآورند ولی فاقد مهارت هستند.
در پاسخ باید گفت ما همیشه این مشکل را در شروع سال تحصیلی داریم و به عنوان دغدغه مطرح میکنیم ولی دوباره در طول سال یادمان میرود و روند، همان روند همیشگی میشود.در مجموع در مورد اتفاقی که باید در جامعه بیفتد، آنطور که شاید و باید برنامهریزی نمیشود؛ یعنی ما بحثهای آموزشیمان را در کنار پرورشدادن جلو نمیبریم، ما آموزش را به صورت خالص در اختیار میگذاریم، حتی سعی میکنیم لوازم آموزش را با دنیای امروز، پیشرفته کنیم -تخته هوشمند میگذاریم، کلاس هوشمند برگزار میکنیم، کلاسهای مجازی و راهدور برگزار میکنیم و …- ولی پرورش واقعی را نسبت به آموزش دانشآموز یا دانشجو به کار نمیگيریم و فرصتهایی را که باید برایشان ایجاد کنیم، ایجاد نمیکنیم. یعنی کار را با دانش همراه نمیکنیم، به همین دلیل به صورت یکبعدی جلو میرویم.
امیدوارم کارهای اجرایی در کنار بحثهای علمی-آموزشی در مجموعهها، آموزشگاهها، دانشگاهها و دانشسراها به وجود بیاید و شکل بگیرد. اگر این انستیتوها شکل بگیرد، میتوانیم مطمئن باشیم شخصی که از دانشگاه بیرون میآید، کارشناس است؛ در غیر اینصورت کسی که از دانشگاه بیرون میآید، فقط یک لیسانسه است، نه کارشناس، چون کارهای عملی را انجام نداده و تمرین نکرده است.پرسش دیگری که در این میان مطرح میشود این است که فعالیت جمعی و گروهی و این موضوع که بچهها با هم یک پروژه را پیش ببرند، چقدر میتواند در هوش اجتماعی و مهارتها موثر باشد؟ در پاسخ باید گفت کارهای تیمی و گروهی هم یکی دیگر از مواردی است که باید آموزش دهیم. بچهها باید یاد بگیرند کارهای جمعی داشته باشند، کارهای اجرایی دستهجمعی داشته باشند.
یعنی تکبودن و در یک محور کارکردن، نمیتواند موفقیتی به دنبال داشته باشد؛ بلکه باید به دنبال این باشند که کار جمعی را تمرین و از این تمریناتشان استفاده کنند.وقتی کار جمعی میشود، خروجی حاصل از عملکرد میتواند موفقیتآمیزتر و با پتانسیل بهتری باشد. اگر کاری با 10 مولفه اجرا میشود، وقتی پنج نفر باشند، 50تا نمیشود، شاید مثلا 700 تا بشود، یعنی چندین و چندبرابر میشود. به همین دلیل باید اعتمادکردن به همدیگر و نگاه روشن به کار جمعی را تقویت کنیم. بايد از انفرادی کارکردن و اجراکردن عبور کنیم. کار جمعی همیشه میتواند نتایج بهتری برای جامعه کاری ما داشته باشد، به همین علت است که در درسخواندن هم، کلاسهای جمعی، رقابتی را به وجود ميآورد و این رقابت درست، خودش میتواند منجر به این شود که خروجی آن، پاسخ بهتری را به جمع بدهد.روحیه همکاری و تعاون میتواند مجموعهای باشد و کمک کند. فقط به دانشجو نگاه نکنیم که چه میکند، محیط آموزشی باید این فرصت را ایجاد کند؛ استاد یا معلمی که سر کلاس درس میدهد، باید مقبولیت این عمل جمعی را ایجاد کند. مثلا پروژههای انفرادی نمرهای داشته باشند و پروژههای جمعی، نمره بالاتری داشته باشند؛ و تشویق شوند که به جای اینکه انفرادي کار کنند، جمعی و پروژهای کار کنند. اینها روحیههایی هستند که معلم و استاد و محیط آموزشی میتوانند برای دانشآموز یا دانشجو به وجود بیاورند.و البته در این میان نباید از مطالعه آزاد و شرکت در همایشها، غافل شد. چون میگویند یکی از عیوب سیستم آموزشی این است که محصل را از مطالعه بیزار میکند. البته من اعتقاد ندارم که اینها فقط مربوط به دانشجو میشود؛ در سطوح پایینتر، حتی دبستان، هم باید عادت بدهیم تا افراد به این سمت حركت كنند. عادت بکنند هم کار جمعی انجام دهند، هم نمونههای تجربی را بشنوند و هم در همایشها شرکت کنند و در این کارها مشارکت داشته باشند. اینها عواملی هستند که در رشد یک محصل میتوانند موثر باشند که هم از مسئولیت مقامات تصمیمگیرنده، هم از مواردی هستند که مدارس برای معلمها و معلمها برای دانشآموزان به عنوان تکلیف ایجاد کنند.
توصیه پایانی
از نمونههای موفق و ناموفق درس بگیرند، از تجربیات خودشان استفاده کنند و بتوانند از تجربیات دیگران هم بهرهبرداری کنند؛ اینها راه را برای رسیدن به هدف، کوتاهتر میکنند و مسیر با سرعت بیشتری طی خواهد شد.